آیناز تکواندو کار

ما شین برقی

من ایلیا و بابام سوار ماشین برقی شدیم خیلی حال داد ولی با بام حواسش پرت شد وما به گوشه برخود کردیم شکم داداش ایلیا یکم قرمز شد بعد من بابام سوار ماشین شدیم با یک پسر هم مسابقه دادایم و ما برنده شدیم به من بابام داداش ایلیا خوش گذشت البته وسط ماشین برقی داداش ایلیا قرمز شد ...
9 تير 1397

2 کانگورو

ما به شهر بازی رفته من داداش ایلیا سوار کانگورو شدیم من ایلیا نگار دو کانگورو بچه بامزه شدیم یه جوری بالا وپاین می رفت که بعدش خواب امد ...
9 تير 1397

برادر مهربان

من داداشم را خیلی دوست دارم داداشم بهترین یارم است اگر یک روز کنارم نباشه گریه میکنم درسته بعضی وقت ها دعوا میکنیم ولی برای من همان دعوا قشنگ تر است این عکس در راه اهواز - شوش گرفتم من داداشم را خیلی دوست دارم ...
9 تير 1397